اميرطاهااميرطاها، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

امير کوچولوی مامان بابا

عشق مامان

سلام جيکر مامان  پسر گلم جديدن خوابت خيلی خوب شده ماشاالله شبها از ساعت 11 يا 12 می خوابی تا 7 صبح من بايد حواسم باشه که خودم بيدارت کنم و شيرت بدم. جديداً هم که هرچی دم دستت باشه بر ميداری يا وقتی ميخوام پاهاتو بشورم لبه روشورِيو ميگيری و ول نمی کنی. ياد گرفتی صداتو به حالت جيغ در بياری بعد حرف بزنی هی ا او و.... ميکنی . کوچولوی مامان وقتی کسی مياد پيشت نگاش نميکنی سرتو پايین ميندازی و همش قالي رو نگاه ميکنی و همه ميخوان اون لحظه تورو بخورن. (قربون پسر سربه زيرو چشم پاکم برم جیگرررررررررررررر)           ...
27 بهمن 1390

پسر مامان

اميرطاهای مامان بزگ شده و با اون دستای خوشگلش همه چيزو ميگيره عروسکاشو که پيشش ميزارم ميگيره و سعی ميکنه که توی دهنش ببره تازه يه کار جديدم ياد گرفته و اونم اينه که پشت دستشو ميبره تو دهنش و همچين با اشتها می خورتش که بياو ببين. پسر مامان هر روز بزرگتر ميشه و حرکتهای جديد از خودش نشون ميده و هرروز بيشتر دل منو باباشو و اطرافيانو ميبره.    ...
12 بهمن 1390

لالايي

اميرطاها جان اين لالايي را عمو وحيد برات گذاشته   الا لالا گل پونه آقا خيلی مهربونه اگه نیستش ميون ما زما غافل نمی‌مونه لالا لالا گل لاله فقير تو كوچه می‌ناله نزار و زار و بی‌حاله اگه آقا بياد، دیگه كسی اينجور نمی‌ناله لالا لالا گل ارزن به هر كوی و به هر برزن نمی‌مونه غم و حسرت به هر قلبی ز مرد و زن لالا لالا گل آوشن آقا مياد چشات روشن لبا خندون، زمين خرم دلا شادون، جهان گلشن لالا لالا گل سنبل براآقا يه دسته گل بچينم ببرم پیشش الهی خار نره دستش لالا لالا گل اسپند خدايا بر خودت سوگند رسانی مهدی ما را  كنی مارا به ديدارش بسی شادا...
3 بهمن 1390
1